ورای ترسهایمان چیزی انتظار ما را میکشد
اجتماعي
بزرگنمايي:
آریا بانو - خراسان / گردشگر لهستانی نوشته بود رسانههای آن ور اقیانوس یک مشت ترس درباره ایران را در ذهن و روحش سرازیر کرده بودند
مهرماه امسال یک خانواده چهار نفره لهستانی بار و بندیلشان را جمع میکنند و به ایران میآیند تا شاید چند شهر تاریخی را بگردند. دیروز عکسهای صفحه اینستاگرامشان را نگاه میکردم تا ایران را از چشم یک لهستانی ایران ندیده، ببینم. چون به نظرم زشتی و زیبایی هر منظره بسته به دید ناظرش تغییر میکند. بعد هم چشمم به نوشته این زوج لهستانی افتاد و تصمیم گرفتم تجربه ایرانگردی را از دریچه ذهن آنها بخوانم.
گردشگر لهستانی نوشته بود رسانههای آن ور اقیانوس یک مشت ترس و یک عالمه سوال درباره ایران، در ذهن و روحش سرازیر کرده و یک جورهایی زیر بار این تبلیغات دفنشان کرده بودند. اما کارولینا و جک، دست دو دختر شش و سه سالهشان را گرفته و به ایران آمدند و طعم انار و صدای اذان و مهماننوازی ساکنانش، مسحور و متعجبشان کرده است.
بعد هم با هر قدم در ایران تا گردن در هنر و تاریخ و زیبایی و ادبیات فرو رفته و کلی عکس و فیلم از ایران میگیرند. این خانواده لهستانی دیدههایشان را از طریق فضای مجازی با تمام دنیا به اشتراک میگذارند، عکسها و فیلمهایی که با تصورات مردم دنیا فرق دارد. چون در آنها هنر در غایت زیبایی است و تاریخ در اوج شکوه. حتی مردم مهربان و خوش رو هستند و...
راستش برای من، حتی تصور سفر به سرزمینی ناشناخته که هر روز از مرگ و خطر و محدودیتهایش در گوشم میخوانند، سخت و دور از ذهن است. با خودم فکر کردم چه چیزی یک خانواده را از زیر انبوه اخبار دروغ ومنفی بیرون کشیده و به این سرزمین سحرآمیز کشانده است؟
ویل اسمیت یک مصاحبه مشهور دارد که درباره تجربه اولین چتربازیاش میگوید؛ اولین پرش از 14 هزار پایی. ویل میگفت: «وقتی از هواپیما به پایین نگاه میکنی تا سرحد مرگ میترسی اما همین که از در هواپیما رد میشی و بیرون میپری، با زیباترین منظره عمرت روبه رو میشی. و اون جا خبری از ترس نیست.» بعد هم یک جمله کلیدی میگوید، از همانهایی که به نظرم باید سوال کنکور میشد: «خدا بهترین چیزهای زندگی رو در ورای ترس قرار داده»
به نظرم کارولینا و جک هم حدس میزدند که دنیای دیدنی، آن طرف ترسی که یک دوجین خبرنگار و گزارشگر هر روز در ذهنشان غرغره میکنند، منتظر آنهاست. بی شک سفر آن ها در دید دوستان و اقوامشان، پرشی بوده از 14 هزار پایی و من خاطره دیدن زیباترین مناظر عمرشان را در ایران، از دریچه لنزشان دیدم و در نوشتهشان خواندم. همان لحظاتی که فراتر از دروازه ترس قدم برمی داشتند.
از صفحه اینستاگرام آقای مترجم
-
پنجشنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۸ - ۱۰:۳۹:۱۶
-
۲۰ بازديد
-
-
آریا بانو
لینک کوتاه:
https://www.aryabanoo.ir/Fa/News/234815/