بزرگنمايي:
آریا بانو - صبح نو / در سالهای اخیر، سینمای ایران به موضوعات اجتماعی توجه زیادی کرده است و فیلمهای زیادی هم ساخته و روانه پرده کرده، اما عموما در مسائل و موضوعات مورد علاقه طبقه متوسط جامعه بوده است. در دورهای بحث خیانت مد بود و فیلمهای زیادی در اینباره ساخته شد،در دورهای دیگر فیلمسازان به بحث مهاجرت علاقه نشان دادند و برخی نیز به موضوع دروغگویی مردم و جامعه پرداختند. معدود فیلمسازانی اما موضوع اجتماعی مدنظرشان را روی قشر ضعیف جامعه متمرکز کردند و آثارشان در این حوزه بود. توجه به قشر ضعیف جامعه و بیان مسائل آنها هر چند گاهی به سیاهنمایی و اغراق تنه میزد اما نشان می داد که فیلمساز درد را شناخته و حالا ممکن است در نوع نمایش این درد افراط یا تفریط کرده باشد. حاشیهنشینی و فقر جزو موضوعات و معضلاتی است که این سالها در کشور فراگیر شده است و در جریان اعتراضات هفته گذشته که به اغتشاش کشیده شد دیدیم که حاشیه شهرها خصوصا تهران چه اتفاقاتی رخ داد. در این گزارش سراغ آثاری خواهیم رفت که در محتوای آنها توجه به حاشیهنشینی و معضلات آن پررنگ بوده است.
فقر جرمآفرین است!
شاید یکی از فیلمهایی که در پرداختن به زندگی حاشیهنشینها بسیار تاثیرگذار جلوه کرد «بدون تاریخ، بدون امضا» ساخته برادران جلیلوند بود. زندگی یک خانواده فقیر که برای گذراندن زندگی مجبور به خوردن مرغ مرده میشوند. جلیلوند در نشان دادن تبعات این مسأله اگر چه اغراقهای زیادی داشته است اما به درستی دست روی نقطهای گذاشت که شاید آن هنگام خیلی درک نشد. اگر چه معرفی این فیلم برای اسکار اقدامی بدسلیقه بود اما اینکه یک کارگردان بتواند نقاط کانونی و بحرانی زندگی حاشیهنشینها را به درستی شناسایی کند اقدامی
در خور تقدیر است اقدامی که خیلی در سینمای ایران معمول نیست.
حاشیهنشینهای مجرم
آقای هومن سیدی در فیلم « مغزهای کوچک
زنگ زده» که عنوانش هم عجیب بود حاشیه شهرها را به مثابه یک شهر جنگلی فرض کرده بود که همهگونه خلاف و جرمی درآن رخ میدهد. این جامعه دورافتاده از زندگی شهری جزیرهای است که قوانین خود را دارد و کسی از بیرون آن نمیتواند وارد شود. نگاه کارگردان اثر به جامعه حاشیننشین شهرها همینقدر هیجانی بوده است و صحنههای درگیری را هم با خشونت زیادی به تصویر میکشد. سازنده اگرچه سعی میکند به مسائل و معضلات زندگی حاشیهنشینها توجه کند اما بهدلیل غرق شدن در خشونت مسائل را سطحی مطرح میکند و مخاطب فیلم نمیتواند درک کند چرا یک شخص باید این حجم از خشونت و تنفر را یکجا با هم داشته باشد. نگاه سازنده به افراد حاشیهنشین بهعنوان افرادی مجرم و خطرناک از جامعه است که همان بهتر با هم درگیر باشند. این فیلم مخاطب را به این نتیجه میرساند که این افراد اگر در همان حاشیه شهرها باشند، هم برای خودشان و هم جامعه بهتر است نگاهی که نشان میدهد ذهنیتی اصلاحگر بر کلیت فیلم حاکم نیست.
تمسخر فقر
شاید باورتان نشود اما فیلمی مانند «رحمان1400» که در حوزه طنز ساخته شده هم نسبتی با حاشیهنشینی دارد اما نگاه سازنده اثر تمسخر فقر و زندگی است. رحمان شخصیت اصلی فیلم بهدلیل فقر قصد مردن دارد تا دیهاش به خانواده برسد. «رحمان1400» در تقابل با افراد ثروتمند جامعه و البته نابرابری اجتماعی ساخته شد اما موضوعات این فیلم به قدری با مسائل جنسی مخلوط شد که نتیجه نهایی کار بسیار سخیف و دور از شأن به نمایش درآمد.
اصل حاشیه را ببین
شاید یکی از بهترین فیلمهایی که توانست زندگی حاشیهنشینها را نشان بدهد «تختی» ساخته بهرام توکلی بود. فیلمی که پرترهای از زندگی کشتیگیر افسانهای ایران بود، برای نشان دادن دوران کودکی وی وارد زندگی حاشیهنشینهای تهران شد و توانست با استفاده درست از تصویر روایت ماندگاری از حاشیهنشینی در ایران را به تصویر بکشد. اگر چه قصد سازنده نشان دادن رشد تختی در محیطی نامساعد بود اما به خوبی از پس این کار برآمد و شاید اگر اسمی از تختی نیاوریم مخاطب متوجه نشود که فیلمی بازسازی شده را تماشا میکند.
زندگی با عزت نفس
آقای رضا میرکریمی فیلم «زیر نور ماه» را درباره زندگی یک طلبه ساخت تا زندگی روحانیت را نشان دهد اما تردید این طلبه هنگام پوشیدن لباس روحانیت هنگامی ایجاد شد که با زندگی افراد حاشیهنشین و فقیر آشنا شد. حاشیهنشینهای فیلم میرکریمی در دل تهران قرار داشتند و این تناقض جالبی بود که کارگردان فیلم روی آن دست گذاشت و در نمایش آن هم موفق بود. میرکریمی در فیلمش افراد حاشیهنشین را افرادی شریف تصویر کرد که شرایط زندگی عرصه را بر آنها تنگ کرده است. او به روحانیت تلنگر زد که باید این قشر مستضعف جامعه را خوب بشناسد والا در انجام رسالت خود ناموفق خواهد بود.
از حاشیه تهران تا قلب حاشیه تهران
اگر سالها از ساخت فیلم «زرد قناری» ساخته رخشان بنیاعتماد میگذرد اما این فیلم همچنان یکی ازآثار ماندگار سینمای ایران است. نشان دادن زندگی افرادی که برای زندگی بهتر از اطراف و اکناف به تهران کوچ میکنند؛ هنر خانم کارگردان است. او شخصیت اصلی فیلم را در هنگام بحران به حاشیه و اطراف تهران میبرد و ما با حاشیهنشینهای تهران در دهه هفتاد آشنا میشویم. با زندگی زیرپوستیای که در شهر جاری است. این کارگردان سینمای ایران در ادامه نگاه اجتماعی خود فیلم «زیر پوست شهر» را ساخت که روایت زندگی خانوادهای فقیر برای پیشرفت در جامعهای است که به سرعت در حال تاختن به سمت و سوی یک جامعه توسعهزده است. نگاه سازنده این اثر مبتنی به آزمون و خطاست. گاهی جامعه را محکوم میکند و گاهی انسان جاهطلب را. بنیاعتماد هر چند در فیلم قصهها به افراط در نمایش سیاهی افتاد اما اینکه خود را از سینمای اجتماعی جدا نکرد اتفاقی خوب بود.
-
چهارشنبه ۶ آذر ۱۳۹۸ - ۱۷:۳۲:۲۲
-
۲۵ بازديد
-
-
آریا بانو
لینک کوتاه:
https://www.aryabanoo.ir/Fa/News/231668/