طنز/ وقتی برای اولین بار به آزادی رفتم
گوناگون
بزرگنمايي:
آریا بانو - طنز/ وقتی برای اولین بار به آزادی رفتم
٠
٠
روزنامه شهروند / از چهارشنبه شب استرس داشتم که دیر به ورزشگاه نرسیم. برای همین، کیف، مانتو، شلوار رو آماده کردم و بالای سرم گذاشتم. از صبح پنجشنبه مامان گیر داده بود که: «لازم نکرده بری. اون روی هاپویی من رو بالا نیار. دیگه نمیتونیم بیایم و تورو از بازداشت دربیاریم. این دفعه چندمه که داری میری؟ قبلا لااقل یه ریش و سیبیل میذاشتی و میرفتی اما الان پررو پررو داری دخترونه میری. این بابای فرتوت و مریض و مُردنیت چه گناهی کرده که هی باید دنبال وثیقه واسه تو باشه؟ آخه عرضه هم نداری و هر سری میگیرنت. یه کم از بچههای مردم یاد بگیر که چجوری میرن توی استادیوم و هیچکس نمیفهمه. بابا هم میگفت: «خاله سوسکه، فوتبال خوبه. اما سعی کن کنار درسات، همینجوری که توی خونه هستی، پای تلویزیون دنبالش کنی. خودم میرم چیپس و پفک میارم و باهم میخوریم و بازی رو میبینیم. صدای گزارشگر رو هم قطع میکنم که رو اعصابت نباشه...» مجبور شدم دست به دامان کانال تلگرامی «بیا تو چای یخ کرد.» بشوم. آخه این تنها کانال خبری مورد اعتماد بابا است. بابا وقتی کانال را دید و متوجه شد قرار است راهمان بدهند، چیپس و پفکها را از دستم گرفت و گفت: «برو همونجا ساندویچ سه هزار تومنی بخور. لیاقتت همونه.» به طرف استادیوم راه افتادیم و من بیشتر از همه استرس این را داشتم که اگر این نقاشهای استادیومی کارشان خوب نباشد و پرچم را قشنگ روی گونهام نکشند، چه خاکی توی سرم بریزم. البته دوستم الهام عقیده داشت که باید وقت میگرفتیم و این کار را به «رزیتا آرایشگر» میسپردیم تا خیالمان راحت باشد. به ورودی استادیوم که رسیدیم، الهام خیلی تعجب کرد و گفت استادیوم از پشت خیلی گندهتر از چیزی که فکر میکرده است؛ دقیقا مثل خودش که وقتی عکسهای هنری نیم رخ میگیرد، بزرگتر به نظر میآید. همهجا را با دقت نگاه میکردم. با خودم میگفتم از همهجا فیلم و عکس بگیر. شاید فیفا چندتا قالیچه و گلیم گرفت و بیخیال ورزشگاه رفتن ما شد. آن وقت سالها بعد با افتخار این عکسها را میتوانی به نوههایت که انشالله قربونشون بری نشان بدهی. دستشوییهایاش به کثیفی چیزی که مردها تعریف میکنند نبود. شاید هم به صورت ویژه برای ما تمیزشان کرده بودند. خبری از سر و صدای اضافی هم نبود و طرفدارها فقط تیم خودشان را تشویق میکردند. البته این که تیم مقابل فقط یک تماشاچی داشت هم بیتاثیر نبود. شخصا زیاد به جریان بازی کار نداشتم که اگر میخواستم پی دیدن بازی باشم، هر شانزده ثانیه یکبار بهخاطر گل جدید باید بالا و پایین میپردیم. وجب به وجب استادیوم را با دقت نگاه و به این فکر میکردم که اینجا چه چیزی ناجوری دارد که من تا به الان از دیدنش محروم بودم...
مهسا چهلتیکه
-
دوشنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۸ - ۱۷:۳۰:۱۴
-
۳۷ بازديد
-
-
آریا بانو
لینک کوتاه:
https://www.aryabanoo.ir/Fa/News/214124/