بزرگنمايي:

آریا بانو - سردار جوانی معروف به آواکس دشت‌ عباس 3
k ٤.٢
١٠
بصیرت / شهید توکل قلاوند متولد بخش الوار وقلعه رزه است که اغلب شبانه تا عمق نیروهای دشمن نفوذ می کرد و اطلاعات لازم را از دشمن و تعداد ادوات و محل استقرار آنها به دست می آورد. همین امر باعث شد به «آواکس دشت عباس» مشهور شود.
شهید توکل قلاوند در سال 1340 در منطقه‌ی « مهرزیل » از توابع بخش‌ الوار گرمسیری شهرستان اندیمشک به دنیا آمد. این شهید بزرگوار از همان ابتدا در خانواده‌ای فقیر و تهیدست اما مذهبی و مؤمن پرورش یافت و دوران کودکی به همراه خواهر و برادر کوچک تر از خود با مادرش در روستای « قلعه رزه » سپری نمود. شهید توکل پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی به همراه برادر خود به اندیمشک مهاجرت کرد و علی‌رغم شرایط بد اقتصادی در اتاقی استیجاری به ادامه تحصیل مشغول شد.
تقریبا اواخر سال 59 بود که تا حدودی اوضاع کردستان آرام شد؛ پس از بازگشت به زادگاه خود بلافاصله راهی مناطق جنگی دشت عباس شد و به همراهی گروهی از جوانان مؤمن سپاه پاسداران دزفول و اندیمشک در عملیات چریکی و جنگ‌های نامنظم شرکت داشت به طوری که از دهلران تا فکه را زیر پوشش عملیاتی خود قرار داد.
شهید توکل بخاطر استعداد و شجاعت سرشار در مسایل نظامی به فرماندهی یکی از کمپ‌ها که وظیفه آن جلوگیری از نفوذ ارتش عراق و هم چنین شناسایی نیروهای دشمن بود؛ انتخاب شد و فرماندهی وی تا زمان آمادگی نیروها برای آغاز عملیات پیروزمندانه‌ی فتح‌المبین ادامه داشت.
اطلاعات فراوان شهید توکل موجب شد که بعدها به عنوان مسئول اطلاعات عملیات تیپ 27 حضرت رسول(ص) نیز با هدایت همرزمانی هم چون حاج احمد متوسلیان و شهید حاج همت و دیگر همرزمانشان حضوری فعال داشته باشد به گونه‌ای که در عملیات فتح المبین قبل از شکستن خطوط مقدماتی جبهه به دلیل آشنایی کامل به منطقه گروهی را در پشت توپخانه دشمن مستقر کرد و باعث پیروزی هر چه بهتر رزمندگان در این عملیات شد و پس از این عملیات بود با که بسیج عشایر را در منطقه‌ی الوار گرمسیری راه اندازی کرد.
در تمام عملیات‌های چریکی و شبیخون به دشمن ، پیشقدم بود و با دلاوری زایدالوصفی تا دل دشمن پیشروی می‌کرد. هیچگاه ترسی از مرگ او را از راهی که در پیش گرفته بود باز نداشت و همین امر موجب شد تا در حساس‌ترین قسمت عملیات که همانا اطلاعات عملیات بود شرکت داشته باشد و شبانه با یورش به بعثیان آرامش را از آنان سلب کند.
بچه کوهستان، آواکس دشت عباس
تقریباً حدود 18 روز از ابتدای جنگ گذشته بود که به همراه حدود 18 تن از برادران بسیج و برادرهای پاسدار را با دو خودرو عازم دشت عباس شدیم.
محل استقرار ما چشمه‌ای بود که به چشمه زالو شهرت داشت و علت این نام به این دلیل بود که آب چشمه دارای انگل‌های فراوان و زالوهای ریز و درشت بود که بچه‌ها ناچار بودند برای پخت و پز و آب آشامیدنی و نظافت با درد سر فراوان از آن استفاده کنند.
در آن موقع ما با شهید توکل قلاوند به دلیل این که بچه کوهستان بود و به راحتی می‌توانست در مناطق کوهستانی حرکت کند کار شناسایی و عملیات را بهتر از هر کس دیگر در این منطقه انجام می‌داد. کار او غالباً شبانه بود. دوربین و وسایل لازم را برمی‌داشت و تا عمق نیروهای دشمن نفوذ می‌کرد و به شناسایی منطقه و نیروهای عراقی می‌پرداخت و اطلاعات لازم را در خصوص تعداد ، ادوات و محل استقرار آن‌ها را بدست می‌آورد.
همین امر موجب شد که در بین بچه‌ها به آواکس دشت عباس مشهور شود. در هنگامی که برای انجام عملیات چریکی به عقبه‌ی دشمن نفوذ می‌کردیم شهید توکل با قد و قامت بلندی که داشت به راه می‌افتاد و ما نیز به دنبال ایشان می‌دویدیم.
شهید توکل در این رابطه نقش راهنمای ما را بعهده داشتند و با توجه به این مسئله که ایشان بچه کوهستان بودند هنگام همراهی ایشان ، خیالمان راحت بود و احساس آرامش می‌کردیم و مطمئن بودیم که راه را گم نمی‌کنیم.
شهید توکل دلبستگی عجیبی به جبهه داشت گاهی اوقات اتفاق می‌افتاد که ماه‌ها در منطقه حضور داشتن بدون مرخصی وقتی به ایشان می‌گفتیم که چرا مرخصی نمی‌روی؟ می‌گفت آرامش من در جبهه است. خانه برای من معنا و مفهومی ندارد ما شاهد بودیم که ایشان در شرایط سخت در کوه‌ها و بیابان بدون امکانات برای رضای خدا بسر می‌بردند.
عروج آسمانی
سرانجام در تاریخ 8/11/1361 در منطقه عمومی فکه طبق معمول جهت آخرین بررسی منطقه عملیاتی و راه کارهای اطلاعاتی که توسط گروه‌های شناسایی طی مدت طولانی انجام شده بود مورد بررسی فرماندهان دفاع مقدس قرار می گیرد. محل استقرار سنگر دیده ­بانی در این منطقه مورد هدف توپخانه عراق قرار گرفت و باعث شد که سومین توپ دشمن بین برادران شهید حسن باقری ، رضوانی ، بقایی ، مؤمنیان ، قلاوند اصابت نماید و موجب شهادت آنان گردد.