نباید معماری به چاه بازیهای نوستالوژیک بغلتد / معماران هنوز عاشق بتن هستند / روایت مسعود تقوی از بحران محیط زیست و تأثیرات معماری
گفتگو
بزرگنمايي:
آریا بانو - سمیه باقری: مسعود تقوی معتقد است که ساختوسازهای بیرویه عنصر مهمی در آسیب زدن به محیط زیست است و معماران در این راستا میتوانند تأثیرگذار باشند.
سرویس معماری هنرآنلاین: مسعود تقوی، کارشناس ارشد مطالعات معماری از دانشگاه تهران است که سردبیری مجله صفحه را نیز به عهده دارد. او اعتقاد دارد که بخش مهمی از آلودگیهای زیست محیطی جهان تحت تأثیر ساختوسازهای ساختمانی شکل گرفته است، بنابراین معماران میتوانند نقش مهمی در این زمینه ایفاء کنند. تقوی معتقد است که معماران نباید به بهانه استفاده از متریالهایی که در گذشته استفاده میشدهاند، به چاه بازیهای نوستالوژیک سوق پیدا کنند، زیرا اساساً برخی از این متریالها شرایط مناسبی برای ساختوساز در دنیای مدرن کنونی را ندارند. آنچه میخوانید گفتوگوی هنرآنلاین با این پژوهشگر است.
متریال و موادی که در معماری امروز ایران به کار میرود، از نظر بسیاری از صاحبنظران باعث ایجاد آسیبی جدی به بدنه زیست بوم و جغرافیای ایران شده است. نظر شما در این باره چیست و اساساً چرا معماری ما به این سمت و سو سوق یافته است؟
آماری از میزان آلودگی ساختمانسازی در ایران ندارم، اما طبق آمارهای جهانی، ساختمانسازی 36 درصد از کل مصرف انرژی جهان را به خود اختصاص میدهد و 39 درصد از تولید گاز کربندیاکسید جهان را تولید میکند؛ بنابراین با صنعتی روبرو هستیم که مقصر بیشتر از یک سوم از آلودگی جهان است. از این 36 درصد انرژی، 82 درصد آن از سوختهای فسیلی تأمین میشود. این مصرف شامل تمام مراحل ساختمان، از تولید مصالح در کارخانه تا روند ساختوساز تا بهرهبرداریِ ساکنین میشود. در این میان یک چهارم از این آلودگی از خود روند ساخت برمیآید که شامل تولید و حمل مصالح میشود. باید بدانیم که این تنها به تولید مصالح برمیگردد، نه عملکرد مصالح در زمان استفاده؛ آن عدد پیشتر در بخش بهرهبرداری محاسبه شده است. طبق آمارهای همین سازمان، ایران، در میانه طیف تولیدکنندگان آلودگی و در کنار کشورهایی چون روسیه، اسپانیا، الجزایر، پاکستان و کانادا قرار دارد که البته میان این طیف اصلاً جای خوبی نیست؛ زیرا برای کاهش روند افزایش دمای جهان این میزان باید یک پنجم شود. بنابراین بله صاحبنظران درست میگویند، ما با بحران وحشتناکی روبرو هستیم. ادامه این روند دمای زمین را در چند دهه آینده تا دو درجه گرمتر میکند و پس از آن را تنها خدا میداند.
اساساً چرا امروز با چنین مشکلاتی رو به رو هستیم؟
در وهله اول، عمده این مشکلات بر عهده افزایش جمعیت است. جمعیتِ ایران در طی شصت سال اخیر بیشتر از چهار برابر شده است. در این میان شهرنشینی نیز چهل درصد افزایش داشته و اکنون بیشتر از دو سوم ایرانیان در شهر زندگی میکنند. بدیهی است که همه این افراد به جایی برای زندگی نیاز دارند، بنابراین طبیعی است که ساختوساز چنین افزایشی به خود ببیند. با چنین رشدی معماری ما جهت دیگری نمیتوانست برود. نیاز به مسکن، ایجاد زیرساختهای لازم برای زندگی شهری، ایجاب میکرد از مصالحی در ساختمان استفاده شود که زود و ارزان جواب نیازهای افراد را بدهد. طبیعی بود که اسکلت بتنی و فلزی باب شود. بتن از بهترین و راحتترین مصالح موجود است که هم در یزد و هم در گیلان استفاده میشود. ساختوساز بعد از ورود به عصر پهلوی و جمهوری اسلامی نیاز به مصالحی داشت تا بتواند در سطح گسترده در تمام کشور به راحتی استفاده شود. سیمان یکی از پرکاربردترین مصالح فعلی جهان است حتی گفته میشود بعد از آب بیشترین ماده مصرفی انسان است؛ البته من باور نمیکنم اما طبق برخی از اخبار و اسناد میگویم. البته همین سیمان بهتنهایی 8 درصد از آلودگی کربندیاکسید جهان را تولید میکند؛ اما دلیل عمده دوم این اتفاق به سوداگری برمیگردد.
همین سوداگری که امروز سبب شده با وجود آمار بالای خانههای خالی باز هم شاهد ساختوساز باشیم؟
بله. ما امروز نزدیک به پانصد هزار خانه خالی در تهران داریم، اما سالی 36 هزار مسکن بیشتر از نیاز همچنان تولید میشود. این نشان میدهد که ما دیگر آن نیازی که در دهههای قبل به مسکن داشتیم را دیگر نداریم، اما روند ساختوساز همچنان با سرعت پیش میرود. این ناشی از نیاز صنعت به ساختوساز برای چرخاندن چرخ اقتصاد مملکت و البته سوداگری سرمایهداران کلان است. کشورها برای خروج از بحرانهای اقتصادی، صنعت ساختمان را تحریک میکنند، چرا که این صنعت خیل عظیمی از افراد را به خود مشغول میکند، یعنی از کارگر گرفته تا کارخانهدار تا معلمی که میخواهد برای خود خانهای بسازد تا کارمندی که آپارتمانی اجاره میکند تا قفلسازی که برای در خانه قفل میسازد، در این صنعت دخیل است. از طرف دیگر حجم بزرگی از نقدینگی حاصل از فروش نفت و غیره، به بازار زمین و مسکن وارد میشود. در نتیجه مسکن از کالایی اساسی تبدیل به اسباب سرمایهداری و سرمایهگذاری میشود. این چه ربطی به مصرف انرژی دارد؟ ساختوسازهای بیرویه چنان که قبلاً اشاره کردم و چرخه تولید و مصرف مصالح باعث شده است، ساختمانها همواره تخریب شوند تا بناهای جدیدتر و نوتری ساخته شود، در حالی که اساساً نیازی به این اتفاق نیست. در این باره محمد رستمپور از سازمان نظام مهندسی در سال 96 چنین گفته است: "کیفیت مصالح ساختمانی نیز حداقل در 15 سال اخیر به نحو چشمگیری نسبت به گذشته افزایش یافته و اکنون اغلب مصالح موجود در بازار دارای استانداردهای لازم هستند، با این وجود همچنان عمر مفید ساختمانهای ایران پایین است؛ در حالی که ساختمانهای مسکونی، تجاری و خدماتی در اروپا حداقل 100 سال عمر میکنند و پس از خاتمه این دوران نیز با یک بازسازی جزئی همچنان قابل استفاده هستند، اما در کشور ما حداکثر عمر استفاده از ساختمان به 25 سال میرسد و پس از این مدت ساختمان به عنوان کلنگی شناخته میشود و نیازمند تخریب و بازسازی است. "
در حقیقت ساختمانهایی خراب میشوند که هنوز هیچ مشکلی ندارند. بناهایی کلنگی خوانده میشوند که با بازسازی جزئی تا سالها و چه بسا دههها باز قابل استفاده است. برای چه؟ تنها برای سود بیشتر، نه برای سکونت یک خانواده بیخانمان و نه به دلیل بحران مسکن. آیا بخش اقتصادی قضیه پیچیدهتر از این حرفهاست؟ بله.
مسئله بعدی این است که بر مبنای صحبت برخی کارشناسان معماری گذشته و متریال آن کاملاً منطبق بر زیست بوم ایران شکل گرفته است. آیا میتوان ارتباطی بین معماری گذشته و امروز به لحاظ تجربیات برقرار کرد تا کمتر شاهد ادامه معضلاتی که به آن اشاره کردید، باشیم؟
بله مصالح و متریالهای سنتی هر قومی کاملاً منطبق بر زیستبوم آن منطقه هستند و البته نمیتوانند که نباشند. تا قبل از صد و چند سال پیش انسان چنین توانی در حمل و نقل نداشت که بتواند مصالحی را از جایی چون چین به ایران بیاورد و استفاده کند. آن زمان، مصالح از همان جایی میآمد که افراد در آن زندگی میکردند. اگر جایی بود که مصالح مورد نیاز برای رسیدن به آسایش در دسترس نبود، انسانها آنجا زندگی نمیکردند، به همین سادگی؛ اما اکنون میبینیم که انسان در نقاط باورناپذیری ساختمان میسازد به عنوان مثال در کویرهای شبهجزیره عربستان، یا مراکز تحقیقاتی قطب جنوب، یا حتی ایستگاه فضایی بینالمللی! بدیهی است که در چنین نقاطی هیچگاه سکونت با مصالح موجود، به راحتی ممکن نبود. پس ما بهجای آنکه بگوییم انسانها در زیستگاه خود با مصالح بومی ساختمان میساختند، درواقع باید بگوییم انسانها در جایی زندگی میکردند که با مصالح بومی آن بتوانند سکونتگاه بسازند و آسایش داشته باشند.
و با چنین شرایطی آیا میتوان ارتباطی بین معماری گذشته و امروز به لحاظ تجربیات برقرار کرد؟
در این مورد چه از لحاظ فُرمال و زیباییشناختی چه از نظر مصالح و شیوه ساخت، تلاشهایی زیادی شده است که بسیاری را میتوان نام برد. نادر خلیلی، مخترع ابرخشت، شاید از معروفترین افراد در این زمینه باشد. پس از نظر توانستن، بله قطعاً میتوان از گذشته الهام گرفت؛ اما این الهام گرفتن باید انتقادی باشد. از این جهت که بدانیم، چه کار میکنیم. الهام از گذشته در بسیاری از موارد به اشکال پوچ منجر میشود که نه تنها هیچ فایدهای ندارد، بلکه باعث اتلاف هزینه، انرژی و مصالح میشود. این نوع الهام گرفتن اساساً علاقه به یادگیری ندارد و صرفاً با چنگ زدن به حس نوستالژیک افراد تلاش میکند خود را معنادار و ارزشمند جلوه دهد؛ اما چیزی نیست جز زیوری برای نمایشی قشنگتر؛ مانند این اتفاق را میتوان در مالها و پاساژها و همچنین در نمای خانههای مسکونی و ... دید. بهطور کلی این دست بناها گذشته را چون ملافهای دور خود میپیچند تا سیرت خود را پنهان کند. در طرف دیگر این طیف، بناهایی چون برج آزادی قرار دارند که از گذشته یاد میگیرند و استفاده میکنند. در یادگیری از شیوههای ساخت نیز باید پرسشگر باشیم. چرا گذشتگان از این مصالح استفاده میکردند؟ چگونه آن را میتوانیم امروز استفاده کنیم؟ چه شیوهای برای چه جایی مناسب است؟ بههرحال ما باید آگاه باشیم که دوام مصالح سنتیای چون خشت و چوب بسیار کم است؛ با آنها نمیتوان آپارتمان ساخت؛ زیرا در برابر زلزله آسیبپذیر هستند؛ آبوهوای شدید مشکلات زیادی در این نوع مصالح ایجاد میکند؛ شاید آسایش لازم برای بسیاری از کارها را نتوانند تأمین کنند؛ و غیره. باید بدانیم که در ایران از پیش از دوره قاجاری تعداد اندکی "خانه" باقی مانده است. از خیلِ مساجد ثبت شده در میراث فرهنگی، شاید چند ده "مسجد" به دوران قبل از صفوی بازگردند. این همه نشان از آن دارد که ما باید در الهام از گذشته محتاط باشیم. بههرحال اگر مصالح گذشته دوام لازم را داشتند حداقل از دوره سلجوقی باید خرابه چند خانه باقی میماند. شاید اشاره کنید به بناهایی چون سردر مسجد جامع یزد، یا مسجد جامع اصفهان، یا کاخهای ساسانی، اما باید بدانیم که این بناها با هزینههای هنگفتی برای پادشاهان ساخته شدهاند. اینها بناهای معمول نیستند که بخواهیم به این راحتی درباره دوام آنها صحبت کنیم. خانههایی چون خانه بروجردیها در کاشان را مسلطترین و خبرهترین معماران با بهترین مصالح موجود و تعداد زیادی کارگر و هزینههای بسیار بالا میساختند. آیا معقول است که امروزه برای ساخت یک آپارتمان چنین هزینهای کنیم؟
بنابراین در الهام از گذشته ما باید همواره از خودمان سؤال بپرسیم و همواره شیوههای گذشته را به چالش بکشیم. بله گذشتگان حتی با خشت و گل برج میساختند، شاید ما هم بتوانیم بسازیم، اما نباید در چاه بازیهای نوستالژیک بیفتیم.
چقدر به لحاظ دیدگاهی در این بخش یعنی نحوه استفاده از متریال نیازمند تغییر و تحول هستیم و آموزش در این میان چه تأثیری دارد؟
معمارانِ ما، به مانند معماران مدرن صد سال پیش، هنوز عاشق بتن هستند. به تبع در آموزشگاهها نیز این تمایل دوباره تولید میشود و دانشجویان جدید شیفته این مصالح عجیب و غریب میشوند. مهمترین اتفاقی که باید بیفتد این است که مسئله را با پوست و گوشتمان لمس کنیم. اگر مشکل ما گرمایش زمین است، قیمت انرژیها در ایران نمیتواند آنقدر پایین بماند. اگر نگران زمین هستیم، باید قبض برقمان منعکسکننده این قضیه باشد. تا وقتی که با بنزین هزار تومانی رفتوآمد کنیم و کولر گازی استفاده کنیم، به جرئت میتوان گفت هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. دمای هوا برای رسیدن به آسایش در تابستان برای انسانهای 26 درجه است، اما کولر گازی مغازهها روی 18 درجه تنظیم میشوند. تا وقتی خودمان گرما نخوریم و با مشکلات گرمایش زمین از نزدیک آشنا نشویم، کسی فکری به حال مصرف انرژی و مصالح نمیکند. این اتفاق که رخ دهد، آموزشگاهها هم متحول میشوند، آنگاه سؤالات بهروزتری خواهند پرسید و راهحلهایی برای مشکلی که بسیاری به آن دچارند، ارائه خواهند کرد. از طرف دیگر بسیاری از دانشجویان معماری از بالاترین طبقات جامعه هستند. این افراد کمتر با مشکلاتی چون حاشیهنشینی، گرانی قبضهای گاز و برق و غیره مواجه میشوند. طبیعی است که هیچگاه به فکر راهحلی برای آن هم نباشند. آموزش معماری خود بسیار گران است و بسیاری نمیتوانند در این رشته تحصیل کنند یعنی همان افرادی که دقیقاً با مشکل کمبود آب مواجه هستند. به این حرفها میتوان گفتههای تکراری و البته اغلب درستی چون تأکید بیشتر بر مسئلهای انرژی، افزایش دروس آشنایی با شیوههای ساختوساز، آگاه کردن دانشجویان از تبعات ساختمانسازی و غیره را نیز اضافه کرد. بدیهی است که دانشگاه باید رویکرد خود را عوض کند، اما این عوض کردن در صورتی رخ میدهد که با جامعه و مسائل آن از نزدیک مواجه شود.
روند کنونی جامعه جهانی برای حفظ محیط زیست و فرهنگسازی چگونه است و معماری در این میان چه نقشی را ایفاء میکند؟
به طبع اتفاقات چند دهه اخیر، افراد همهجا نسبت به پدیده گرمایش زمین حساس شدهاند. بحثی وجود ندارد، یعنی اگر به قرارداد پاریس و به واکنشهای جهانیان پس از خروجِ آمریکا از این قرارداد، بنگرید، اهمیت مطلب را درک خواهید کرد. محیط زیست روز به روز مهمتر میشود، نه برای آنکه دلمان بهحال زمین سوخته باشد، بلکه به دلیل اینکه انسانها به سمت نابودی پیش میروند. فرهنگسازی هم تبعاً در پی این قضیه رخ میدهد. اخیراً خواندم دولت انگلیس استفاده از نیهای پلاستیکی را ممنوع کرده است. همه اینها نشان از توجه بیشتر به مسئله محیط زیست دارد. در این میان البته منتقدینی وجود دارند که میگویند، چنین اقداماتی بیهوده است، چرا که مصرفکنندههای اصلی انرژی در جهان آدمهای معمولی نیستند، بلکه شرکتهای بزرگ چند ملیتی هستند. فکر نمیکنم معماری به تنهایی بتواند کمک چندانی به مسئله محیط زیست بکند. درست که بخش بزرگی از آلودگی را صنعت ساختمانسازی تولید میکند، اما دلیل این اتفاق معماری نیست. دلیل این مشکل، ساختوسازهای بیهوده، خرجهای اضافی، تخریبهای بیجا، اقتصاد خراب، سوداگری زمین و ساختمان است. معماری شاید بتواند مقداری بهتر شود، شاید از آلودگی بکاهد، اما در نهایت چه توجیهی برای چندین هزار ساختمان بیاستفادهای که هر سال ساخته میشود، داریم؟ حتی اگر مصالح آنها کمترین مصرف را داشته باشند، بازهم اساساً نیازی به آنها نیست. معماری آیا میتواند درمانگر این وضع باشد؟ نه بعید میدانم. معماری شاید خونریزی را کُند کند، اما زخم را نمیتواند ببندد. از نگاه بسیاری معماری سبز و مصالح کممصرف و شیشههای مخصوص کشورهای کویری تنها استخوان لای زخماند.
و آیا معماران باید در این شرایط ناامید شوند؟
خیر، اوّل آنکه معماران خود بخشی از جامعه جهانی هستند، پس در مقیاس شهروند میتوانند نقش مؤثری ایفا کنند؛ و دوم، معماران میتوانند راهحلهایی در مقابله با مصرف بیرویه ارائه دهند: مثلاً میتوانند بر بازسازی بیشتر تأکید کنند تا ساختوساز، یا مردم را از اتفاقاتی که در حوزه معماری و شهر رخ میدهد آگاه کنند تا مردم مطالبهگرتر شوند، مانند کاری که ما در مجله صفحه انجام میدهیم. معماران میتوانند راه حلهایی برای مقیاسهای کوچکتر، مانند سکونتگاههای پس از حادثه، ارائه کنند تا الگویی شود برای کارهای بزرگتر و منبع الهام و در نهایت، ما چارهای نداریم بهجز امیدواری.
-
سه شنبه ۱ مرداد ۱۳۹۸ - ۰۷:۴۶:۰۶
-
۱۳۸ بازديد
-
-
آریا بانو
لینک کوتاه:
https://www.aryabanoo.ir/Fa/News/177091/